شه چو عجز آن حکیمان را بدید پا جانب مسجد دوید رفت در مسجد سوی محراب شد سجدهگاه از اشک شه پر آب شد چون به خویش آمد ز غرقاب فنا خوش زبان بگشاد در مدح و دعا کای کمینه بخششت ملک جهان من چه گویم چون تو میدانی نهان ای همیشه حاجت ما را پناه بار دیگر ما غلط کردیم راه لیک گفتی گرچه میدانم سرت زود هم پیدا کنش بر ظاهرت چون برآورد از میان جان خروش اندر آمد بحر بخشایش به جوش درمیان گریه خوابش در ربود دید در خواب او که پیری رو نمود گفت ای شه مژده حاجاتت رواست شعری زیبا از فاضل نظری
شعری بسیار زیبا از شاعر فاضل نظری
شعری درباره شهادت امام رضا(ع)
چون ,شه ,ای ,مسجد ,آمد ,جان ,چون برآورد ,برآورد از ,ظاهرت چون ,بر ظاهرت ,کنش بر
درباره این سایت